جدول جو
جدول جو

معنی شیرین دانه - جستجوی لغت در جدول جو

شیرین دانه
(نَ / نِ)
در اصطلاح خشکبارفروشی، بادام، پسته، زردآلو و جز آن که هستۀ شیرین دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرین بانو
تصویر شیرین بانو
(دخترانه)
زن شیرین و حساس، بانوی زیبا و دلنشین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیرین دهن
تصویر شیرین دهن
ویژگی آنکه لب و دهان زیبا و دوست داشتنی دارد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ هََ)
صفت شیرین دهن. داشتن دهان زیبا و سخن خوش و شیرین. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیرین دهان و شیرین دهن شود
لغت نامه دهخدا
(ریمْ بَ نَ / نِ)
که بهانۀ خوش و دلپسند بیاورد:
از بس دهان تنگ تو شیرین بهانه است.
صائب تبریزی (از آنندراج).
هر دم هزار بوسه طلب را به گفتگوی
وامی کند ز سر لب شیرین بهانه اش.
صائب تبریزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آن که در دهان وی حلاوت باشد، آن که دهانش زیبا باشد، آنکه با حلاوت سخن گوید
فرهنگ لغت هوشیار
آن که در دهان وی حلاوت باشد، آن که دهانش زیبا باشد، آنکه با حلاوت سخن گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرین دهن
تصویر شیرین دهن
((دَ هَ))
خوش سخن
فرهنگ فارسی معین